کد مطلب:161795 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:282

بدی دروغ از شراب
مولف می گوید: برای زیادتی بدی و زشتی دروغ از شراب، وجوهی گفته شده كه جمله از آنها از مطاوری اخبار ظاهر می شود:

اول: آن كه مفاسد دروغ بیش از مفاسد شراب است، زیرا كه بسیار شود كه از یك دروغ، خونها ریخته و فروج به زنا رفته و مالها بر باد شده. چنان كه


در كتاب «جعرفیات» و غیره مروی است از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم كه فرمود: خداوند عزوجل عذاب می كند زبان می گوید: ای پروردگار من مرا عذاب كردی به عذابی كه به آن قسم عذاب ننمودی دیگر جوارح را؟ فرمود: پس به او می گویند: كلمه ای از تو بیرون رفت كه به مشرق و مغرب رسید؛ پس به آن خونهای حرام ریخته شد و به آن مالهای حرام گفته شد و به آن فرجهای حرام هتك شد؛ پس به عزت خود قسم كه هر آینه تو را عذابی كنم كه عذاب نكنم به آن چیزی از جوارح تو را. [1] .

و در آیه شریفه: ان جائكم فاسق بنیا فتبینوا ان تصیبوا قوما بجهالة فتصبحوا علی ما فعلتم و نادمین [2] .

اشاره ای است به این مفسده؛ چه حاصل ترجمه آن آن كه اگر فاسقی كه از دروغ گفتن باك ندارد، خبری برای شما آورد، آرام گیرید و تعجیل نكنید، و از دروغ بودن و راست بودن آن خبر تفحص كنید كه مبادا به نادانكاری، از روی جستجو نكردن از صدق و كذب آن خبر رنجی و گزندی به قومی برسانید، آنگاه پشیمان شوید. و مرد از آن فاسق ولید بن عقبه بن ابی معیط است چنان كه ارباب سیر و تفسیر ذكر نمودند كه: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم او را به بنی المصطلق فرستاد بعد از فتح مكه تا از


ایشان صدقه بستاند. میان ایشان در جاهلیت عداوتی بود.چون قوم، او را بدیدند به استقبال او بیرون آمدند برای تعظیم فرمان رسول صلی الله علیه و آله و سلم. و گمان برد كه ایشان او را بخواهند كشتن، بترسید از ایشان و به نزدیك رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمد و گفت یا رسول الله: بنی المصطلق مرتد شدند و صدقه ندادند و مرا بخواستند كشت. رسول صلی الله علیه و آله و سلم به خشم آمد و خواست تا به غزاء ایشان رود. ایشان بیامدند و گفتند: یا رسول الله، رسول تو بیامد، ما به كرامت او را استقبال كردیم. چون ما را بدید، برگردید و باز پس آمد، ندانیم به سبب چه بود. اكنون بیامدیم و گفتیم مبادا تا خلاف راستی به عرض رسانند كه از آن تو را خشمی پدید آید و صدقات معد است تا كسی آید و آن را بستاند. [3] القصه پس نتیجه دروغ ولید فاسق، تباهی این قبیله بود كه خداوند نخواست و این آیه را فرستاد و بعد از امتحان آن خبر، دروغ او معلوم و خود رسوا شد. دویم: آن كه متعلق دروغ و محل آن بسیار شود كه حقوق ناس باشد. و از آن دروغ آزار و اذیتی به جان یا عرض یا مال غیری برسد. و در شراب خوردن جز حق الله چیزی نباشد؛ پس به عفو و غفران حضرت منان نزدیكتر خواهد بود از دروغ گفتن؛ كه علاوه بر حق الله بسیار اوقات متعلق حقوق بسیاری است. سیم: آن كه دروغ ضرر به اصل ایمان دارد اساسش را سست و بنیانش را منهدم كند.چنان كه در كتاب «كافی» مروی است از حضرت امام محمد باقر علیه السلام كه فرمود:


الكذب خراب الایمان [4] .

دروغ به غایت ویران كننده ایمان است. و در «محاسن» برقی مروی است از حضرت امام رضا علیه السلام كه فرمود: شخصی از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم پرسید كه مؤمن، بد دل و ترسان می شود؟ فرمود: بلی. عرض كرد بخیل می شود؟ فرمود: بلی. عرض كرد دروغگو می شود؟ فرمود نه. [5] .

و در «اختصاص» شیخ مفید مروی است كه كسی عرض كرد خدمت حضرت صادق علیه السلام كه: مؤمن بخیل می شود؟ فرمود: بلی. عرض كرد جبان می شود؟ فرمود: بلی. گفت دروغگو می شود؟ فرمود: نه و نه ستمكار. آنگاه فرمود: مؤمن آفریده می شود بر هر طبیعتی جز بر خیانت و دروغگویی. [6] .

و در «كافی» مروی است از حضرت امیرالمومنین علیه السلام كه فرمود: و الله نخواهید چشید مزه و طعم ایمان را تا آنگاه كه ترك كنید دروغ را چه از روی جد باشید یا مزاح و خوش طبعی. و گذشت كه آن جناب فرمود:


دوری كنید از دروغ كه دروغ، دور است از ایمان. [7] .

و در «دعوات» راوندی و «مجموعه» شیخ و رآم مروی است كه: مردی از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پرسید كه مؤمن زنا می كند؟ فرمود: گاهی چنین می شود. گفت: مؤمن دزدی می كند؟ گفت: گاهی چنین می شود. عرض كرد یا رسول الله مؤمن دروغ می گوید؟ فرمود: نه. [8] .

خدای فرموده: انما یفتری الكذب الذین لایومنون [9] [10] .

به حقیقت، دروغ بهم بافند آنان كه ایمان نیاوردند. و در «تفسیر عیاشی» مروی است كه حضرت امام رضا علیه السلام مرد دروغگویی را ذكر نمودند آنگاه این آیه شریفه را تلاوت كردند. [11] .

و اما شراب، پس چون اثرش در بدن شرابخور تا چهل روز باقی می ماند، همان نمازش را تا چهل روز از درجه قبول ساقط نمودند. چهارم: آن كه دروغ سبب اختلال نظم معاش و فساد امور عامه خلایق


حتی خود شرابخوار است؛ چه نوع انسان به یكدیگر مربوط و مخلوط و در مقامات شهادات و رسالات و معاملات و ركالات و اقرار و امثال اینها به یكدیگر محتاج اند و به دروغگو اعتماد نكنند و در آنچه خبر دهد و كلامش را تصدیق ننماید چه متعلق باشد و به امور خودش یا به امور سایرین؛ پس كارها معوق بماند و امور مختل، و نظم معاش از هم گسسته شود. و در «كافی» مروی است از امیرالمومنین علیه السلام كه فرمود: سزاوار است كه مرد مسلم برادری نكند با دروغگو؛ زیرا كه او آنقدر دروغ می گوید تا اگر وقتی راست گوید تصدیقش نكنند. [12] .

و نیز در دو موضع از «كافی» مروی است به اختلاف و تغییر جزئی كه امیرالمومنین علیه السلام چون بالای منبر می رفت می فرمود: سزوار است برای مسلمانان كه اجتناب كند از مصاحبت سه كس و و شمرد آن سه را كه سیم ایشان كذاب است. و بعد از شرح حال هر یك می فرمود: و اما كذاب پس به درستی مكه گوارا نخواهد شد تو را زندگانی با او: چه شأن دروغگو آن است كه نقل می كند گفته تو را برای مردم و نقل می كند گفته مردم را برای تو به دروغ. و هرگاه به آخر رساند نقل حادثه عجیبی را، متصل كند به آن نقل حادثه عجیبیه دیگر را به دروغ. و دروغگو بسا هست به راستی سخن گوید ولی تصدیق كرده نشود. و نیز نشان دروغگو آن است كه درهم می اندازد مردم را به دشمنی؛ پس از آن میرویاند كینه ها را در سینه به نقل دروغهایی دیگر. پس پرهیز كنید از عذاب خدای تعالی و فكر كنید برای خودتان [13] (به این كه باور


نكنید سخنان او را. وعدات مورزید با یكدیگر به نقلهایی دروغ او. و مصاحبت نكنید با او). در نهی از مصاحبت كذاب و برادری با او، اخبار عدیده وارد شده [14] .

پنجم: آن كه شرابخوار چون از كار خود پشیمان شود، استغفار كند، به راستی آسوده گردد و از عقبات و عقوبات خوردن شراب برهد. و اما دروغگو پس از ندامت و طلب مغفرت، باید از عهده تمام مفاسدی كه از دروغهای او پیدا شده و خلایق به آن مبتلا شدند و ضرر به مال یا تن یا عرض ایشان رسیده، برآید. ششم: آن كه شرابخوار اگر توبه كند نزد حاكم شرع مطاع مثلا - چنان كه در فقه مذكور است - توبه اش پذیرفته و شهادتش مقبول خواهد بود. با فی الجمله اختلافی در خصوص یك مورد آن. ولكن درغگو اگر توبه كند و شهادت دهد، قبول آن محل اشكال است؛ زیرا كه عادت داشتن او به دروغ گفتن، نگذارد كه حاكم شرع و غیر آن وثوق و اطمینان به صدق توبه اش پیدا كنند؛ چه احتمال قوی می رود به ملاحظه عادات او، كه در همین كلام هم دروغ گفته باشد. پس شهادت او محل ریبه و تهمت خواهد بود. به شرحی كه در فقه مذكور است. هفتم: آن كه داعی و محرك بر گفتن دروغ، غالبا دنائت طبع و پستی فطرت و حرص است. چنان كه در كتاب «غایات» جعفربن احمد قمی مروی است از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم كه فرمود: دروغگو مروتش از همه كس كمتر است [15] .


و خواهد آمد كه امیرالمومنین علیه السلام در وصایای خود به امام حسن علیه السلام فرمود: والكذب ذل. [16] .

و در كتاب «اختصاص» شیخ مفید مروی است از آن حضرت كه فرمود: هیچ دروغگویی، دروغ نمی گوید مگر به جهت خواری و پستی نفسش [17] .

و گاه شود به جهت حسد و عداوت باشد كه او را وادارد كه دروغ بر مؤمنی بندد. و اما شرابخوار چنان كه نقل كنند غالبا دارای علو همت و شیمه سخاوت است هر چند عطایش در غیر محل و بذلش در غیر موقع است در بیشتر اوقات؛ ولكن اصل خصلت نفسانیه او كه سخاو علو همت است، محبوب و مرغوب و اشرف از صفت قبیحه كذاب است كه حرص و بخل و رذالت طبع و پستی فطرت است. هشتم: آن كه شرابخوار غالبا در زمان هشیاریش، خجل و شرمنده از خلق حیا كند؛ چه خود داناست به بزرگی جرمش و نخواهد كسی بر آن واقف شود. و این صفت حیا نیز پسندیده و ممدوح كافه عقلا است. به خلاف دروغگو كه پرده حیا را دریده، نه در نزد خود خجل و نه از خلق شرمی. هر چه می خواهد بگوید و هر چه به او بگویند، باكی ندارد. و این از صفات مذمومه است كه هر عاقلی از آن متنفر و صاحبش را از حریم انسانیت بیرون داند. نهم: آن كه آنچه شرور و مفسده كه از شرابخوار به ظهور رسد، در حال


بی شعوری و بی عقلی اوست؛ به خلاف مفاسد و شروری كه از دروغگو پیدا شود كه در حال شعور و ادراك اوست. و البته قبح آن بیشتر است. و به این وجه اشاره نمود مرحوم آقا خوند ملا محمد صالح در شرح «كافی». دهم: آن كه عمده اسباب تمیز انسان بر حیوان و شرافت او بر او، سخن گفتن و كلام است كه به آن خبر می دهد هر یك دیگری را به آنچه نمی داند. و این نشود مگر آن كه صادق باشد و از واقع خبر دهد و هر كس دانا شود به آنچه دیگری می داند. پس اگر بنای دروغگویی شد، سبب تمیز و شرافت بالمره از میان برود؛ بلكه صفت شیطانیت پیدا كند. و از این جهت بدتر از شراب خواهد شد؛ چه آن اگر چه عقل را زایل كند، اما چند ساعتی بیش نباشد پس از آن، به جای خود برگردد. و الله العالم. برگشتیم بر سر رشته كلام سابق. در «جامع الاخبار» مروی است كه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هرگاه دروغ گوید مؤمن بدون عذر، لعنت كند او را هفتاد هزار ملك. و از قلبش بوی گندی بیرون آید و بالا رود تا برسد به عرش؛ پس لعنت كنند او را حمله عرش. و می نویسد خداوند برای او به این دروغ، هفتاد زنا كه آسانتر آن كسی است كه با خود زنا كرده باشد. [18] .

و نیز روایت كرده كه: جناب موسی علیه السلام عرض كرد: ای پروردگار من كدام یك از بندگانت بهتر است در عمل؟ فرمود: كسی ه زبانش دروغ نگوید و فرجش زنا نكند. [19] .

و در «كافی» مروی است كه امیرالمومنین علیه السلام در ضمن یكی از خطب های خود فرمود:


هیچ بدی بدتر نیست از دروغگویی [20] .

و در كتاب «دعائم الاسلام» وصیتی طولانی از آن حضرت روایت كرده كه در وقت وفات به فرزند خود امام حسن علیه السلام و سایر اولاد و شیعیان كرد و آن را نوشت و یكی از فقرات آن این است: و لا تخرجن من افواهكم كذبة ما بقیتم بیرون نكنید یا بیرون نرود البته از دهان شما یك دروغ مادامی كه زنده اید. [21] .

و در كتاب «شهاب» قاضی قضاعی مروی است از پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم كه فرمود: از اعظم گناهان است زبان دروغگو. [22] .

و ابوالقاسم كوفی در كتاب «اخلاق» روایت كرده كه: مردی خدمت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم عرض كرد یا رسول الله دلالت كن مرا به عملی كه متقرب شوم بوسیله آن نزد خداوند عزوجل. فرمود: دروغ مگو. پس این سبب شد كه همه معاصی را به جهت خدای تعالی ترك كرد؛ زیرا كه اراده نمی كرد، كردن معصیتی را از معاصی مگر آن كه می دید در او دروغی یا چیزی كه به دروغ می كشاند؛ پس همه را از او دور كرد. و نظیر آن چیزی است كه در كتاب «فقه الرضا» علیه السلام مروی است كه: مردی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مشرف شد و عرض كرد: یا رسول الله


بیاموز مرا صفتی و ادبی كه فراهم آرد برای من خیر دنیا و آخرت را. فرمود: دروغ مگو. پس آن مرد گفت بعضی حالات داشتم كه مكروه بود نزد خداوند تبارك و تعالی؛ (یعنی مبتلا بودم به پاره گناهان)، پس ترك كردم آن را از ترس آن كه اگار سائلی از من سؤال كند كه فلان كار را كردی؟ پس رسوا شوم. و اگر دروغ بگویم در جواب، پس مخالفت كرده باشم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را در آنچه مرا به آن واداشت. [23] .

و نظیر سیم آن مروی است در كتاب «لب لباب» قطب راوندی كه: مردی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رسید و عرض كرد: من نماز نمی كنم و زنا می كنم و دروغ می گویم. پس از كدام یك از اینها توبه كنم؟ فرمود: از دروغ. پس آن را قبول كرد و عهد كرد كه دروغ نگوید. چون برگشت و قصد نمود زنا كند، پس به خودش گفت: اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از من بپرسد بعد از آن عهدی كه كردم اگر بگویم: نه، دروغ گفتم. و اگر بگویم: بلی، مرا حد می زند. آنگاه خواست در نماز تساهل كند، پس به خود گفت: اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از من بپرسد نماز كردی؟ اگر بگویم كردم، دروغ گفتم؛ و اگر بگویم: نه، مرا عقوبت كند. پس توبه كرد از هر سه آنها. [24] .

و نیز در «اخلاق» ابوالقاسم مروی است كه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: سه چیز است علامت منافق: اگر خبر دهد، دروغ گوید؛ و اگر امانت به او بسپرند، خیانت كند، و اگر وعده دهد، خلاف كند. [25] .

و در «مصباح الشریعة» مذكور است كه حضرت صادق علیه السلام فرمود: علامت منافق، قلت مبالات اوست به دروغ و خیانت. آنگاه شمردند جمله دیگر


بیاموز مرا صفتی و ادبی كه فراهم آرد برای من خیر دنیا و آخرت را. فرمود: دروغ مگو. پس آن مرد گفت بعضی حالات داشتم كه مكروه بود نزد خداوند تبارك و تعالی؛ (یعنی مبتلا بودم به پاره گناهان)، پس ترك كردم آن را از ترس آن كه اگار سائلی از من سؤال كند كه فلان كار را كردی؟ پس رسوا شوم. و اگر دروغ بگویم در جواب، پس مخالفت كرده باشم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را در آنچه مرا به آن واداشت. [26] .

و نظیر سیم آن مروی است در كتاب «لب لباب» قطب راوندی كه: مردی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رسید و عرض كرد: من نماز نمی كنم و زنا می كنم و دروغ می گویم. پس از كدام یك از اینها توبه كنم؟ فرمود: از دروغ. پس آن را قبول كرد و عهد كرد كه دروغ نگوید. چون برگشت و قصد نمود زنا كند، پس به خودش گفت: اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از من بپرسد بعد از آن عهدی كه كردم اگر بگویم: نه، دروغ گفتم. و اگر بگویم: بلی، مرا حد می زند. آنگاه خواست در نماز تساهل كند، پس به خود گفت: اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از من بپرسد نماز كردی؟ اگر بگویم كردم، دروغ گفتم؛ و اگر بگویم: نه، مرا عقوبت كند. پس توبه كرد از هر سه آنها. [27] .

و نیز در «اخلاق» ابوالقاسم مروی است كه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: سه چیز است علامت منافق: اگر خبر دهد، دروغ گوید؛ و اگر امانت به او بسپرند، خیانت كند، و اگر وعده دهد، خلاف كند. [28] .

و در «مصباح الشریعة» مذكور است كه حضرت صادق علیه السلام فرمود: علامت منافق، قلت مبالات اوست به دروغ و خیانت. آنگاه شمردند جمله دیگر


و نیز از آن جناب روایت كرده كه فرمود: دوری كنید از گفتن دروغ اگر گمان برید در آن نجات را پس به درستی كه تباهی شما در آن است. [29] .

و نیز فرمود: زینهار از دروغ كه آن از فجور است و هر دو آنها در آتش دوزخ است [30] .

و نیز فرمود: بنده چون دروغ گوید، ملك از او دور شود به جهت بوی عفونت كه از او بیرون می آید [31] .

و نیز فرمود: مؤمن سرشته شود بر صفات عدیده (یعنی از صفات قبیحه) ولكن سرشته نشود بر دروغ گفتن [32] .

و در «ارشادالقلوب» دیلمی مروی است كه: مردی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم عرض كرد: یا رسول الله عمل اهل دوزخ چیست؟ فرمود: دروغ گفتن. هرگاه بنده دروغ بگوید، فاجر می شود. و چون فاجر شد، كافر می شود. و چون كافر شد، داخل می شود در دوزخ. [33] .

و در «جعفریات» و غیره مروی است از آن حضرت كه فرمود: برای شیطان سرمه ای است و لعوقی (یعنی انگشت پیچی) و سعوطی (یعنی آنچه در دماغ كنند كه او را در این اعصار انفیه گویند) پس سرمه اش خواب است و لعوقش دروغ گفتن و سعوطش كبر و نخوت. [34] .


و در «دعوات» رواندی و «منتخب البصائر» حسن بن سلیمان حلی مروی است از آن حضرت كه فرمود و به روایت حلی در آن خطبه كه هنگام بیرون رفتن به غزوه تبوك انشا فرمودند: اربی الربا الكذب [35] .

بزرگتر و قبیح ترین اقسام ربا كه بزرگی معصیتش معلوم است دروغ گفتن است. پس دروغ از اقسام ربا محسوب و از سایر اقسامش خرابتر. و محتمل است كه غرض آن باشد زیادتی كه از دروغ پیدا می شود و نشر می كند، بیش از زیادتی بر معامله ربائی است؛ چه نهایت آنها ده سه و ده چهار است به حسب متعارف؛ و از یك كلام دروغ، شاید هزارها دروغ متولد شود و فساد تمام آنها به آن كاذب برسد بدون آن كه چیزی از كسی كم شود. و در «خصال» صدوق مروی است كه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: یا علی تو را نهی می كنم از سه خصلت بزرگ: حسد و حرص و دروغ. [36] .

و نیز از آن حضرت روایت كرده كه فرمود: چهار خصلت است در هر كه باشد پس او منافق است. و اگر در او یكی از آنها باشد، در او یك خصلت از نفاق است تا آن كه آن را از خود دور كند: كسی كه چون نقل كند، دروغ گوید؛ هرگاه وعده كند، خلاف كند؛ و اگر معاهده كند، وفا


نكند؛ چون با كسی مخاصمه كند، گناهكار شود. [37] .

و نیز از آن جناب روایت كرده كه فرمود: من ضامنم خانه ای در گوشه جنت و خانه ای در وسط جنت برای آن كه ترك كند مجادله را هر چند محق باشد؛ و برای آن كه ترك كند دروغ گفتن را هر چند به هزل و شوخی باشد؛ و برای آن كه خلقش را نیكو كند. [38] .

و نیز از امیرالمومنین علیه السلام روایت كره كه فرمود: عادت كردن به دروغ گفتن مورث فقر است. [39] .

و نیز از آن جناب روایت كرده كه فرمود: دروغ گفتن خیانت است [40] (یعنی در امانت خداوند كه زبان است؛ و او را از این قسم تصرف در آن نهی فرموده. و در «كافی» از حضرت صادق علیه السلام مروی است كه حضرت عیسی علیه السلام فرمود:هر كه دروغ بسیار می گوید بهاء و حسنش بر طرف می شود. [41] .

و صدوق در «امالی» این مضمون را از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز روایت كرده [42] .


و نیز در «كافی» مروی است از حضرت صادق علیه السلام كه فرمود: از جمله آنچه مدد كرده خدای تعالی به آن مردم را كه غالب شوند بر جماعت دروغگویان، فراموشی است [43] .

و در آن اشاره است به آنچه مشهور است كه دروغگو حافظه ندارد. و از این جهت كلمات متناقصه و سخنان مختلفه از آنها بسیار صادر می شود و به همان خود را رسوا و دروغگویی خود را واضح كنند. و نیز از آن جناب روایت كرده كه فرمود: دروغگو هلاك می شود از روی بینه (یعنی از روی علم و یقین كه می داند چنان نیست كه می گوید) و پیروانش هلاك می شوند از روی شبهات [44] (كه در آن دروغگویان گمان نیك برند كه آنچه گوید راست است با آن كه مخالف است با محكمات كتاب و سنت). و ظاهرا مراد از این دروغگویان، رؤساء ضلالت و پیشوایان گمراهی انند. چنان كه شمه ای از كیفیت دروغ بافتن آنها و كیفیت مشتبه شدن آن دروغها بر پیروانشان در كتاب سلیم بن قیس از اصحاب امیرالمومنین علیه السلام مذكور است. [45] .

و نیز در آن جا روایت كرده از حضرت علی بن الحسین علیهم السلام كه به فرزندان خود می فرمودند كه: به پرهیزید از دروغ در امر كوچك و بزرگ، خواه به جد گویید خواه به هزل و


خوش طبعی. به درستی كه كسی كه دروغ كوچك می گوید بر دروغ بزرگ جرأت به هم می رساند یا بر خداوند بزرگوار جرأت كرده كه مخالفت او نموده است. مگر نمی دانید كه حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمود كه پیوسته بنده راست می گوید تا خداوند او را صدیق می نویسد. و بنده پیوسته دروغ می گوید تا خداوند او را كذاب می نویسد. [46] .

و در «امالی» شیخ طوسی - ره - مروی است كه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به ابوذر فرمود: ای ابوذر كسی كه مالك شود و حفظ نماید آنچه میان دوران اوست (یعنی فرجش را) از حرام و آنچه میان دو لحیه اوست (یعنی زبانش) از لغو و باطل، داخل بهشت شود. ابوذر گفت: گفتم: یا رسول الله آیا ما را مؤاخذه می كنند به آنچه گویا می شود به آن زبانهای ما؟ حضرت فرمود: ای ابوذر مگر مردم را می اندازد بر رو در آتش جهنم، چیزی به غیر از دروكردهای ربانهای ایشان؟ به درستی كه تو پیوسته سالمی از شر زبان، مادامی كه ساكتی، پس چون سخن گفتی، یا ثواب می نویسند برای تو یا عقاب. ای ابوذر به درستی كه شخصی در مجلسی تكلم می نماید به كلمه ای كه اهل آن مجلس را به خنداند. پس به سبب آن فرو می رود در طبقات جهنم به قدر ما بین آسمان و زمین. ای ابوذر: وای بر كسی كه سخن گوید و دروغ گوید، برای آن كه جماعتی را بخنداند. وای بر او، وای بر او.


ای ابوذر: هر كه خاموش شد، نجات یافت، پس بر تو باد به راستگوئی. و از دهان خود بیرون مكن هرگز دروغی را. ابوذر گفت: گفتم یا رسول الله چه چیز است توبه كسی كه عمدا دروغ گوید؟ فرمودند: استغفار نمودن و نماز پنجگانه، لوث این گناه را می شوید. [47] .

و در «مجموعه» شیخ ورام مروی است كه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: دروغ، دری است از درهای نفاق [48] .

و در «خصال» شیخ صدوق مروی است در حدیثی طولانی از حضرت صادق علیه السلام كه در آن شرایع دین را نوشتند و در آن جا كبائر را شمردند. و بعد از ذكر استعمال تكبر و تبحر فرمود: و دروغ و اسراف و تبذیر و خیانت. [49] .

و نیز در «امالی» خود روایت كرده كه امیرالمومنین علیه السلام فرمود: شایسته نیست دروغ گفتن، چه به جد باشد و چه به مزاح. و نه آن كه یكی از شما كودكان خود را وعده دهد، آنگاه وفا نكند برای آنها؛ زیرا كه دروغ راه می نماید به سوی فجور؛ و فجور راه می نماید به سوی آتش. و پیوسته یكی از شماها دروغ می گوید تا گفته می شود به او، كه دروغ گفت و فاجر شد.


و پیوسته یكی از شماها دروغ می گوید تا آن كه باقی نمی ماند جای سوزنی در دل او از راست. و نامیده می شود در نزد خداوند تبارك و تعالی از دروغگویان. [50] .

و نیز در آن جا روایت كرده كه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: قبول كنید برای من شش چیز را، متقبل می شود برای شما بهشت را: هرگاه سخن گویید و نقلی كنید، پس دروغ نگویید؛ و چون وعده دادید، پس خلف مكنید؛ و چون به شما امانت بسپرند، خیانت نكنید؛ و زبانها و دستها خود را نگاهدارید. [51] .

و نیز در آن جا از آن حضرت روایت كرده كه فرمود: و اعظم المخطئین عند الله عزوجل لسان كذاب عظمیترین خطاكاران در نزد خدای عزوجل زبان دروغگو است. [52] (یعنی صاحب آن زبان) و در «دعوات» قطب راوندی مروی است كه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند كه: دیشب در خواب دیدم كه دو نفر آمدند نزد من و مرا بردند به ارض مقدسه (ظاهرا مراد از آن شام باشد) و ذكر نمودند جمله از عجایب كه در آن جا دیدند و از آنها این بود كه دیدند مردی را كه بر پشت خوابیده و دیگری بر سر او ایستاده


و در دستش مانند عصایی بود از آهن كه سر آن كج باشد. پس می آمد بر یك طرف روی او و به آنچه در دستش بود می زد از یك طرف دهانش تا قفایش و آن را قطعه قطعه و پاره پاره می كرد. و همیچنین بینیش تا قفایش و همچنین چشمش تا قفای آن. آنگاه می آمد به طرف دیگر و می كرد با او آنچه به طرف دیگر كرده بود. و از این طرف فارغ نمی شد، كه طرف دیگر صحیح و به حال اول برمی گشت. پس می كرد با او آنچه در مرتبه اول كرده بود. پس گفتم سبحان الله این چیست؟ خبر طولانی است و و در آخر آن ذكر شده كه آن دو نفر شرح نمودند برای آن حضرت آنچه را كه آن حضرت دیده بودند در آن شب از عجایب و اشخاصی كه ایشان را عذاب می كردند تا آن كه عرض كردند: اما آن مردی كه رسیدند نزد او كه قطعه قطعه می كردند دهانش را تا قفایش، و بینیش را تا قفا، و چشمش را تاقفا، پس آن مردی است كه صبح از خانه اش بیرون می رود، پس دروغی می گوید كه به آفاق می رسد. پس با او چنین كنند تا روز قیامت. [53] .

و در بعضی كتب معتبره این خبر را چنین نقل كرده كه آن حضرت فرمود: دیدم مردی را كه نزد من آمد و گفت: برخیز. با او برخاستیم، پس دیدم دو مرد را، یكی ایستاده و دیگری نشسته. و در دست ایستاده مانند عصای آهنی بود كه آن را در گوشه دهان نشسته فرو می برد تا می رسد میان دو شانه او. آنگاه آن را بیرون می كشید و به طرف دیگر فرو می كرد. پس چون بیرون می كشید، طرف دیگر برمی گشت به حالت اولی كه داشت. پس به آن كه مرا برخیزانید گفتم: این چیست؟ گفت: این مرد دروغگو است كه در قبر عذابش كنند تا روز قیامت و نیز از آن حضرت روایت كرده كه فرمود: آیا شما را خبر دهم به بزرگترین معاصی كبیره؟ شرك به خداوند است؛


و در عقوق الدین؛ و قول زور (یعنی دروغ) [54] .

و نیز فرمود كه: بنده یك دروغ می گوید؛ پس ملك از او دور می شود به اندازه یك میل به جهت بوی عفونتی كه از دهانش بیرون می آید [55] .

و نیز فرمود: چه قدر بزرگ است، خبائث آن كه تو نقل كنی برای برادرت حدیثی كه او تو را تصدیق كند و تو در آن حدیث كه نقل كردی دروغگو باشی. [56] .

و در كافی به سند صحیح مروی است از حضرت صادق علیه السلام كه: فرمود، بعد از تلاوت آیه شریفه فمن فرض فیهن الحج فلا رفث و لافسوق و لاجدال [57] كه در آن نهی فرمود خداوند در ایام احرام حج از رفث و فسوق و جدال كه: رفث، جماع است و فسوق، دروغ. [58] .

و همین مضمون را روایت كرده علی بن جعفر از برادرش حضرت موسی بن جعفر علیهم السلام [59] .

و شیخ صدوق روایت كرده از زید شحام كه گفت پرسیدم از حضرت صادق علیه السلام از معنی رفث و فسوق و جدال فرمود:


اما رفث، پس جماع است. و اما فسوق، پس آن دروغ است. آیا نشنیدی قول خداوند عزوجل را یا ایها الذین آمنوا ان جائكم فاسق بنبا فتبینوا ان تصیبوا قوما بجهالة. اشاره فرمود كه خداوند ولید را فاسق نامید به جهت معصیت دروغی كه گفته بود. [60] .

و شیخ عیاشی نیز در تفسیر خود سه خبر را نقل كرده كه مراد از فسوق در آیه شریفه، دروغ است. [61] .

و در «ارشاد» شیخ مفید مروی است كه حضرت سیدالشهداء علیه السلام در روز عاشورا در آنگاه كه در میدان خطبه می خواند فرمود: و الله قصد نكردم گفتن دروغ را، از زمان كه دانستم خداوند عزوجل دروغگویان را به جهت دروغ گفتن مبغوض دارد. [62] .

و در «كافی» مروی است از حضرت صادق علیه السلام كه فرمود: علامت كذاب (یعنی: آن كه دروغ بسیار گوید) آن است كه خبر دهد تو را از خبر آسمان و زمین و مشرق مغرب؛ پس چون سؤال كنی او را از مساله حلال خدای تعالی و حرامش، نباشد نزد او چیزی. [63] .

و بعضی از شار حین كتاب «كافی» فرموده: [64] .


مراد از این كذاب، اصحاب مكاشفه است كه دعوای علم غیب كنند و آنچه خواهند گویند. و در امر دین اقرار به جهل خود كنند. و بعضی حكایات نقل كرده از آن جمله پرسید از یكی از مدعیان مكاشه كه اگر كسی در نماز شك كند میان دو و سه حكم آن چیست؟ گفت دل ما صاف است هرگز شك نمی كنیم. و در «عیون» شیخ صدوق مروی است كه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: در شب معراج زنی را دیدم كه سرش مانند سر خوك بود و بدنش مانند بدن دراز گوش. و بر او بود هزار هزار رنگ از عذاب. و نیز چند زن دیگر را كه دیده بود به اشكال مختلفه و به انواع عذاب معذب بودند، ذكر نمودند. صدیقه طاهره علیهاالسلام از كردار و سیره آنها پرسید فرمود: اما آن زن كه سرش مثل خوك و بدنش مثل خر بود، پس او نمام و دروغگو بود. [65] .

و در «لب لباب» قطب راوندی مروی است از امیرالمومنین علیه السلام كه فرمود: وصیت كرد مرا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم زمانی كه فاطمه علیهاالسلام را به من تزویج كرد پس فرمود: زینهار از دروغ گفتن؛ زیرا كه روی سیاه می كند. [66] .

و در «علل الشرایع» شیخ صدوق مروی است كه حضرت صادق علیه السلام فرمود: به درستی كه مرد هر آینه می گوید یك دروغی، پس محروم می شود به سبب آن از نماز شب. پس چون محروم شد از كردن نماز شب، محروم می شود از روزی. [67] .


و در «عقاب الاعمال» آن مرحوم مروی است از آن حضرت كه فرمود: سه نفرند كه در روز قیامت ایشان را عذاب می كنند: كسی كه بسازد صورت حیوانی را، عذابش كنند تا آن كه بدمد در او (یعنی: روحش دهد) و نتواند در او دمیدن؛ و كسی دروغ گوید در خواب خود (با این كه گوید: چنین و چنان در خواب دیدم) و حال آن كه ندیده. عذابش كنند تا میان دو جو را گره زند و نتواند میان آن دو را گره زدن؛ و كسی كه گوش فرا دهد به جهت شنیدن سخنان قومی كه آنها او را ناخوش دارند. پس در گوش او سرب بریزند. [68] .

و در دعای شریف سحر ماه مبارك رمضان كه ابو حمزه ثمالی روایت كررده مذكور است: او لعلك وجدتنی فی مقام الكذابین فرفضتنی [69] .

ای آقای من شاید مرا در جایگاه دروغگویان یافتی پس مرا ترك كردی و به خودم واگذاشتی و زمام نفسم را به دست خودش دادی كه ندانم مرا به كدام وادی هلاكت خواهد انداخت. مراد از دروغگویان، می شود هر زیاد دروغگویی باشد كه به آن عادت كره باشد. یا مراد در این جا خصوص دروغگویان با خداوند عزوجل است كه پیوست در شب و روز به زبان اقرار كند كه ایمان آوردیم، و دروغ گویند. و گویند. در ایاك نعبد بندگی و پرستش نكنیم غیر حضرت مقدس تو را، و دروغ گویند و در ایاك نستعین طلب مدد و اعانت غیر از جناب اقدس تو نكنیم، و دروغ گویند. و همچنین در سایر مقامات ایمان و مواضع اقرار و اعتراف به آن.


و از این باب است آنچه در «كافی» روایت كرده از ابی اسحاق خراسانی كه حضرت امیرالمومنین علیه السلام می فرمود: ایاكم والكذب فان كل راج طالب و كل خائف هارب [70] .

زینهار از دروغ، آن را از خود دور كنید. به درستی كه ظاهر می شود دروغ به این كه هر كه امیدوار چیزی است، در طلب رسیدن و به دست آوردن آن است به كرداری كه او را به آن رساند. و هر كه ترسان باشد از چیزی، گریزان باشد از آن افعال كه او را به آن كشاند. پس شماها كه دعوی كنید مقام خوف و رجا را و این كه راغب و شایق و به رسیدن به بهشت امیدواریم، چرا در توسل به اسباب رسیدن به آن مسامحه دارید. و این كه می گویید از شداید و اهوال برزخ و قیامت و انواع عذاب دوزخ ترسانیم، چرا از او فرار نمی كنید و به خداوند پناه نمی برید؟ و آن حضرت این معنی را بعضی خطب كه در «نهج البلاغه» موجود است شرح فرمودند به این كلمات: یدعی بزعمه انه یرجو الله. كذب و العظیم، ما باله لا یتبین رجاؤه فی عمله؟ و كل من رجا، عرف رجاؤه فی علمه الا رجاء الله فانه مدخول. و كل خوف محقق الا خوف الله فانه معلول یرجو الله فی الكبیر، و یرجو العباد فی الصغیر، فیعطی العبد ما لایعطی الرب. فما بال الله جل ثناوه یقصر به عما یصنع لعباده؟ اتخاف ان تكون فی رجائك له كاذبا؟ او تكون لاتراه للرجاء موضعا؟ و كذلك ان هو خاف عبدا من عبیده اعطاه من خوفه ما لا یعطی ربه، فجعل خوفه من العباد نقدا، و خوفه من خالقه ضمارا و وعدا. [71] .

ادعا دارد به گفته باطل خود كه امیدوار است به خداوند، دروغ می گوید


و الله العظیم؛ چه شده است او را كه امیدواریش ظهور و اثری ندارد در مقام عملش؟ هر كس را امیدوار باشد، البته آن امیدواری در عملش شناخته خواهد داشت مگر امیدی كه به خداوند دارد؛ و این از آن است كه آنچه را رجا نام نهاده، چیزی است معیوب كه از او كار درست و صحیح نیاید؛ (یعنی به راستی و درستی رجا نیست تا منشا آثار خاصه حقیقت رجا بتواند شد) هر خوف و بیمی كه از هر چه و هر كس دارد ثابت و محقق است، به جز خوف و بیم از خداوند؛ و این از آن است كه آنچه در این موقع، خوف پندارد مانند شخص رنجوری است كه از او كار تندرست ساخته نشود. شاهد حقیقت آن كه رجاء او به خداوند در امر بزرگی است؛ (یعنی در امری است كه انسانی به فوات آن نتواند رضا داد و حرمان آن را بر خود سهل و آسان نتوان گرفت) و رجاء او به بندگان در امر كوچك ناقابلی است كه فواث آن هین و سهل است. با این حال مبذول دارد درباره مخلوق، آنچه را كه مبذول ندارد در حق خالق پروردگار. چه شده است خداوند جل شانه را كه در حق او كاسته می شود از آنچه درباره بندگانش مرعی می دارد! آیا بیم آن داری كه در رجاء به خداوند امید نارواباشی؟ و یا آن كه او را شایسته و محل امیدواری نبینی؟ و همچنین است حال این داشت در حق آن بنده از آثار خوف آنچه را كه در حق پروردگار خود در مقام خوف از او مدعی ندارد. پس در حقیقت، خوف خود را از بندگان نقد گرفته و خوف از خالق خود را نسیه.


[1] جعفريات، ابي علي محمد بن محمد الاشعث الكوفي، ص 147... عن علي عليه السلام قال: «قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم يعذب اللسان يعذاب لا يعذاب به شيئا من الجوارح فيقول اي رب عذبتني بعذاب لم يعذب به شيئا من الجوارح. قال: فيقال له خرجت منك كلمة يلهث مشارق الارض و مغاربها فسفك بها الدم الحرام و اخذبها المال الحرام و انتهك بها الفرج الحرام فو عزتي لاعذبنك بعذاب لا اعذب به شيئا من جوارحك».

[2] حجرات، سوره 49، آيه 6.

[3] تفسير روح الجنان و روح الجنان، ابوالفتوح رازي، تصحيح و حواشي ابوالحسن شعراني، ج 10، ص 246. عبارات عنيا از تفسير رازي است با اندك تصرفاتي - نه چندان مقبول - از مؤلف محترم.

[4] اصول كافي، كليني، تحقيق علي اكبر غفاري، ج 2، ص 239، باب الكذب، حديث 4،... عن ابي جعفر عليه السلام قال: «ان الكذب هو خراب الايمان».

[5] المحاسن، احمد بن محمد بن خالد البرقي، تحقيق محدث ارموي، ص ابي الحسن الرضا عليه السلام قال: «سئل رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم يكون المومن جبانا؟ قال: نعم. قيل: و يكون بخيلا؟ قال: نعم. قيل: و يكون كذابا؟ قال: لا».

[6] الاختصاص، شيخ مفيد، تحقيق علي اكبر غفاري، ص 231. الحسن بن المحبوب قال: «قلت لابي عبدالله عليه السلام يكون المومن بخيلا؟ قال: نعم. قال: قلت فيكون جبانا؟ قال: نعم. قلت: فيكون كذابا؟ قال: لا و لا جافيا. ثم قال: يجبل المومن علي كل طبيعة الا الخيانة و الكذب» رك ايضا، بحارالانوار، مجلسي، ج 16، ص 164.

[7] اصول كافي، كليني، تحقيق علي اكبر غفاري، ج 3، ص 340، باب الكذب، حديث 11... قال اميرالمومنين عليه السلام: «لا يجد عبد طعم الايمان حتي يترك الكذب هزله و جده».

[8] مشكاةالانوار في غررالاخبار، ابي الفضل علي الطبرسي، قدم له صالح الجعفري، فصل 19، ص 172.

[9] سلوة الحزين معروف به الدعوات، قطب الدين راوندي، تحقيق مدرسه الامام المهدي (عج)، ص 118، حديث 275، قم، مدرسه الامام المهدي (عج)، طبع اول، 1407 ه-ق؛ تنبيه الخواطر و نزهة النواظر معروف به مجموعه ورام، ابي الحسين و رام ابن ابي فراس، ج 1، ص 114، بيروت، دار صعب، دارالتعارف، افست، قم، مكتبة الفقيه، بي تا. آنچه در اين مصدر آمده است با نقل محدث نوري اندكي تفاوت دارد و عبارت اين كه «مؤمن دزدي مي كند؟ گفت گاهي چنين مي شود» در مجموعه ورام نيامده است.

[10] نحل، سوره 16، آيه 105.

[11] كتاب التفسير، عياشي، تصحيح سيد هاشم رسولي محلاتي، ج 2، ص 271، حديث 71.

[12] اصول كافي، كليني، تحقيق علي اكبر غفاري، ج 2، ص 341، باب الكذب، حديث 14. قال اميرالمومنين، عليه السلام: «ينبغي للرجل المسلم ان يجتنب مواخاة الكذاب فانه يكذب حتي يجيي بالصدق فلا يصدق».

[13] همان، ج 2، ص 639، كتاب العشرة، باب من تكره مجالسته و مصاحبته، حديث 1؛ و ج 2، ص 376، باب مجالسته اهل المعاصي، حديث 6. در سند و متن اين دو حديث اندكي تفاوت است ولي مسلم هر دو روايت يكي است كه به دو گونه نقل شده است.

[14] رك:اصول كافي، ج 2، باب الكذب؛ و باب من تكره مجالسته و مصاحبته، و باب مجالسته اهل المعاصي.

[15] غايات، جعفربن احمد قمي، ضمن مجموعه جامع الاحاديث، ص 172. «...و اقل الناس مروة من كان كاذبا».

[16] تحف العقول، ابن شعبه الحراني، قدم له محمد حسين الاعلمي، ص 59، بيروت، موسسه الاعلمي للمطبوعات، الطبيعةالخامسة، 1394 ه-ق.

[17] الاختصاص، شيخ مفيد، تحقيق علي اكبر غفاري، ص 232. «لا يكذب الكاذب الا من مهانة نفسه...». رك ايضا: كنز العمال، هندي، تصحيح... شيخ كبري حياني و شيخ صفوةالسقا، ج 3،ص 625، حديث 8231.

[18] جامع الاخبار، تاج الدين محمد بن محمد الشعيري، ص 144، بيروت، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، چاپ اول، 1406 ه-ق.

[19] همان، «قال موسي عليه السلام يا رب اني عبادك خير عملا؟ قال: من لايكذب لسانه قلبه و لايفجر قلبه و لايزني فرجه».

[20] تحف العقول، ابن شعبه حراني، قدم له محمد حسين اعلمي، ص 68. «... و لا سواة اسوء من الكذب».

[21] دعائم الاسلام، قاضي ابي حنيفه النعمان بن محمد اليميمي المؤبي، تحقيق آصف بن علي اصغر فيضي، ج 2، ص 352، حديث 1297، مصر، دارالمعارف، 1383، طبع دوم، افست قم، موسسه آل بيت عليه السلام.

[22] شهاب الاخبار، محمد بن سلامة القضاعي، ترجمه؟،تحقيق محمد تقي دانش پژوه،باب العاشر، حديث 847، ص 155. «و من اعظم الخطايا اللسان الكذب» تهران، دانشگاه تهران، 1349 ه-ش.

[23] الفقه، المنسوب الي الرضا عليه السلام، تحقيق مؤسسه آل البيت، ص 354، مشهدالمقدس، كنگره جهاني امام رضا عليه السلام، چاپ اول، 1406 ه-ق. «نروي آن رجلا أتي سيدنا رسول الله عليه السلام فقال: يا رسول الله علمني خلقا يجمع لي خير الدنيا و الاخرة فقال: لاتكذب، قال الرجل:...».

[24] لب لباب، مخطوط است.

[25] اخلاق ابوالقاسم كوفي مخطوط است.

[26] الفقه، المنسوب الي الرضا عليه السلام، تحقيق مؤسسه آل البيت، ص 354، مشهدالمقدس، كنگره جهاني امام رضا عليه السلام، چاپ اول، 1406 ه-ق. «نروي آن رجلا أتي سيدنا رسول الله عليه السلام فقال: يا رسول الله علمني خلقا يجمع لي خير الدنيا و الاخرة فقال: لاتكذب، قال الرجل:...».

[27] لب لباب، مخطوط است.

[28] اخلاق ابوالقاسم كوفي مخطوط است.

[29] لب لباب، مخطوط است.

[30] لب لباب، مخطوط است.

[31] لب لباب، مخطوط است.

[32] لب لباب، مخطوط است.

[33] ارشادالقلوب، ص 185.

[34] الجعفريات، لابي علي محمد بن محمد الاشعث الكوفي، ص 164... عن علي ابن ابي طالب قال: قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم: «ان لابليس كحولا و لعوقا و سعوطا؛ فكحله النعاس و لعوقه الكذب و سعوطه الكبر».

[35] سلوةالحزين معروف به الدعوات، قطب الدين راوندي، تحقيق مدرسةالامام المهدي (عج)، ص 118، حديث 274. در اين مأخذ «اريا الريا الكذب» ضبط شده؛ ولي در بحارالانوار، مجلسي، ج 72، ص 263، اولين حديث 47 و مستدرك، حاجي نوري، تحقيق مؤسسه آل البيت، ج 2، ص 100، حديث 12. «اربا الربا الكذب» آمده است.

[36] خصال، شيخ صدوق، تحقيق علي اكبر غفاري، ج 1، ص 124، حديث 121، قم، افست جامعه مدرسين، 1403 ه-ق... «يا علي آنهاك عن ثلاث خصال عظام: الحسد و الحرص و الكذب...».

[37] همان، ج 1، ص 254، حديث 129. عن النبي صلي الله عليه و آله و سلم «اربع من كن فيه فهو منافق و ان كانت فيه واحدة منهن كانت فيه خصلة من النفاق حتي يدعها، من اذا حدث كذب و اذا وعد اخلف و اذا عاهد غدر و اذا خاصم فجر».

[38] همان، ج 1، ص 144، حديث 17. ان رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم قال: «انا زعيم بيت في ربض الجنة و بيت في وسط الجنة و بيت في اعلي الجنة لمن ترك المراء و ان كان محقا و لمن ترك الكذب و ان كان هازلا و لمن حسن خلقه».

[39] همان، ج 2، ص 505. ضمن حديثي بلند از اميرالمومنين عليه السلام كه 16 خصلت را مورث فقر مي شمارند مي فرمايند: «... و اعتياد الكذب يورث الفقر».

[40] همان، ج 2، ص 505. ضمن حديثي بلند آمده است.

[41] اصول كافي، كليني، تحقيق علي اكبر غفاري، ج 2، ص 341. عن ابي عبدالله عليه السلام قال: «قال عيسي ابن مريم عليه السلام من كثر كذبه ذهب بهاؤه».

[42] اين جملات در ضمن روايتي از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمود «... و لاتكذب فيذهب بهاؤك... و من كثر كذبه ذهب بهاؤه...» رك، امالي، صدوق، قدم له شيخ حسين اعلمي، ص 436، مجلس 81، حديث 3.

[43] اصول كافي، كليني، تحقيق علي اكبر غفاري، ج 2، ص 341.... عن عبيد بن زرارة قال سمعت ابا عبدالله عليه السلام يقول: «ان مما اعان الله (به) علي الكذابين النسيان».

[44] همان، ج 2، ص 339.... قال سمعت ابا عبدالله عليه السلام يقول: «ان الكذاب يهلك بالبينات و يهلك اتباعه بالشبهات».

[45] رك: بحارالانوار، مجلسي، ج 2، ص 228، حديث 11.

[46] اصول كافي، كليني، تحقيق علي اكبر غفاري، ج 2، ص 338. عن ابي جعفر عليه السلام قال: «كان علي بن الحسين صلوات الله عليهما يقول لولده: اتقوا الكذب الصغير منه و الكبير في كل جد و هزل فان الرجل اذا كذب في الصغير اجتري علي الكبير، اما علمتم ان رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم قال: ما يزال العبد يصدق حتي يكتبه الله صديقا و ما يزال العبد يكذب حتي يكتبه الله كذابا».

[47] امالي، شيخ طوسي، قدم له سيد محمد صادق بحرالعلوم، ج 2، ص 150. «يا اباذر.... و ان الرجل ليتكلم بالكلمة في المجلس ليضحكهم بها فيهوي في جهنم ما بين السماء و الارض يا اباذر ويل للذي يحدث فيكذب ليضحك القوم ويل له ويل له. يا اباذر من صمت نجا فعليك بالصدق و لايخرجن من فيك كذبة ابدا. قلت يا رسول الله فما توبة الرجل اللذي يكذب متعمدا قال: الاستغفار و صلاة الخمس تغسل ذلك».

[48] تنبيه الخواطر و نزهة الناظر معروف به مجموعه ورام. ابي الحسن ورام ابن ابي فراس، ج 1،ص 113 «الكذب باب من ابواب النفاق».

[49] كتاب الخصال، شيخ صدوق، تحقيق علي اكبر غفاري، ج 2، ص 610 «.... و استعمال الكبر و التجبر و الكذب و الاسراف و التبذير....».

[50] الامالي و المجالس، صدوق، قدم له شيخ حسين اعلمي، ص 342، مجلس 65، حديث 9.... عن علي عليه السلام قال: «لا يصلح من الكذب جد ولا هزل و لا ان يعد احدكم صبية ثم لايفي له ان الكذب يهدي الي الفجور و الفجور يهدي الي النار و ما يزال احدكم يكذب حتي يقال كذب و فجر و ما يزال احدكم يكذب حتي لا يبقي في قلبه موضع ابرة صدق فيسمي عندالله كذابا».

[51] همان، ص 82، مجلس 20، حديث 2... قال: قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم: «تقلبوا لي بستة اتقبل لكم بالجنة، اذا حدثتم فلا تكذبوا و اذا وعدتم فلا تخلفوا و اذا ائتمنتم فلا تخرفوا و غضوا ابصاركم و احفظوا فروجكم و كفوا ايديكم و ألسنتكم».

[52] همان، ص 395، مجلس 74، حديث 1. ضمن حديثي طولاني است.

[53] رك: بحارالانوار، مجلسي، ج 61، ص 185 - 184 به نقل از الدعوات راوندي.

[54] در دعوات نيافتم.

[55] در دعوات نيافتم.

[56] در دعوات نيافتم.

[57] بقره، س 2، آيه 194.

[58] فروع كافي، كليني، تحقيق علي اكبر غفاري، ج 4، ص 338، كتاب الحج، باب ما ينبغي تركه للمحرم من الجدال و غيره، حديث 3. اين جمله در ضمن حديثي بلند از امام صادق عليه السلام آمده است. مرحوم مجلسي مي گويد اين روايت حسن كالصحيح. رك مرأت العقول، مجلسي، ج 17، ص 273.

[59] مسائل علي بن جعفر، تحقيق و جمع آوري مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، ص 273، حديث 675، مشهد مقدس، المؤتمر العالي لامام رضا عليه السلام، طبع اول، 1409 ه-ق؛ رك ايضا: تهذيب الاحكام،شيخ طوسي، ج 5، ص 297، حديث 1005؛ قرب الاسناد، حميري، تحقيق مؤسسه آل البيت، ص 234، حديث 915؛ بحارالانوار، مجلسي، ج 99، ص 169.

[60] معاني الاخبار، صدوق، تحقيق علي اكبر غفاري، ص 294.

[61] كتاب التفسير، عياشي، تصحيح سيد هاشم رسولي محلاتي، ج 1، ص 95، حديث 255 و 256 و 260.

[62] «و لله ما تعمدت كذبا منذ علمت ان الله يمقت عليه اهله» الارشاد، شيخ مفيد، تحقيق مؤسسه آل البيت، ج 2، ص 97؛ رك ايضا: اعلام الوري، طبرسي، قدم له سيد حسن خرسان، ص 241، نجف اشرف، مطبعة الحيدري، طبع ثالث، 1390 ه-ق.

[63] اصول كافي، كليني، تحقيق اكبر غفاري، ج 2، ص 340. «... عن معاوية بن وهب قال سمعت ابا عبدالله عليه السلام يقول: ان آية الكذب بان يخبرك خبر السماء و الارض و المشرق و المغرب فاذا سألته عن حرام الله و حلاله لم يكن عنده شي ء».

[64] مرأت العقول، مجلسي، تحقيق سيد هاشم رسولي محلاتي، ج 10، ص 331.

[65] روايت طولاني است رك: عيون اخبارالرضا، صدوق، تصحيح و تذليل سيد مهدي حسيني لاجوردي، ج 2، ص 11، باب 30، حديث 24.

[66] اين كتاب به چاپ نرسيده است.

[67] علل الشرايع، صدوق، قدم له سيد محمد صادق بحرالعلوم، ص 362، باب 83، نجف، منشورات المكتبة الحيدريه، طبع ثانيه، 1385، افست دار احياء التراث العربي..... عن ابي عبدالله عليه السلام قال: «ان الرجل ليكذب الكذبة فيحرم بها صلاة الليل فاذا حرم صلاة الليل حرم بها الرزق».

[68] ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، صدوق، قدم له سيد حسن خرسان، ص 223.

[69] مصباح المتجهد، شيخ طوسي، ص 520.

[70] اصول كافي، كليني، تحقيق علي اكبر غفاري، ج 2، ص 343، باب الكذب، حديث 21.

[71] نهج البلاغه، ترجمه دكتر سيد جعفر شهيدي، خطبه 160، ص 160.